عدم تعلق

ساخت وبلاگ

ساعت ۲ بامداد

افکارم منسجم نیست

حالت تهوع روحی دارم.

دچار انواع حس های بدم.

قطعاً همیشه متهم منم.

قطعاً بزرگترین اشتباهم مربوط به اون لحظه ای بود که بعد از یه جر و بحث اساسی با خدا، تسلیم شدم و گفتم باشه. به خاطر تو، فقط تو، به دنیا می رم. به اون جهنم لزج.

سرم اینقدر سنگین بود که نمی تونستم به صفحه ی گوشی نگاه کنم. قلبم اما سنگین تر. رفته بود ته چاه ِ وجود. حس بی ارزشی. کوچیکی. نامرئی بودن. فقط یه وسیله بودن. و سرفه. کاش قلبم توی معده ام بود. با چند تا سرفه می افتاد بیرون. از شرش راحت می شدم....

[...]

درخت ها با سرعت از جلو چشمام می گذرن.

حالت تهوع. حرف ها آدمها با سرعت توی سرم می چرخه. خیلی راهه تا برسیم. درد.

مثل بره ای که دیگه به بریده شدن سرش تن داده، این بار ساکت و آروم پاهام رو جمع کردم تو شکمم و بی حرکت به شیشه زل زدم.

از سکوتم همیشه می ترسه. چون سکوت برای من بار سنگینیه که حس میکنم باید پرش کنم. همیشه و برای همه.

با چرت و پرت. با حرکت. با انرژی.

انرژی سنگین و پر پیچ و خمِ من.

- درخت هارو دوست داری؟

- بذار توی حال خودم باشم.

- صورتم می شه سیلاب.

- چرا من اینجوری ام؟

- شوکه می شه از دیدن صورتم.

- نه تو مقصری نه هیچ کس دیگه.

...

جهان بر پایه ی درده.

بعضی آدمها قسمت بزرگی از روحشون پاره شده و گم شده

کمتر از چیزی هستن که باید باشن

حضور کجاست؟

سایه ام، سنگین و بدقواره

کش می آد توی انحنای بد فُرمِ بودنم. همون نقطه که هرگز نور خورشید بهش نمی رسه. همون نقطه که سردترین قسمت وجودمه.

/

گاهی وقت ها فکر می کنم

آدمها مثل پرنده ان

گاهی میان رو شاخه وجودت می شینن

تا هستن باید لذت برد از بودنشون

و خواهند رفت

دیر یا زود…

اما من چی ام؟

که لایه لایه دوست دارم دور خودم رو پر کنم

و با همه ی وجود از همه ی جهان و همه ی آدم ها فرار کنم

تا بتونم نفس بکشم

نگو همه مثل همن.

این جمله اینقدر سطحیه که حتی یک ثانیه هم بهت حس خنکی نمی ده

اما گفتنش به این معناست که یک خط کلفت و محکم و زشت بین خودت و هرکسی جز خودت می کشی

اینجای قضیه است که بهت بهترین حس رو می ده

عقب کشیدن

غیب شدن

غبار شدن

مرخص شدن

از حضور شلوغ و سطحی و بی معنای آدم ها...

2:36 و من هنوز بیدارم

اما مثل همیشه

به هر دری زدم جز اون در اصلی،‌ همون دری که نمی شه

همون دری که می دونی اگر زنده ای بخاطر اینکه می خوای زنده باشی. به چیزی وصلی به دلیلی. چه آگاه و چه نا آگاه.

...

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۶ دی ۱۴۰۲ساعت 2:54  توسط Ela  | 

8 خرداد...
ما را در سایت 8 خرداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgoddesseo8 بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 14:14